عجایب هفتگانه
برگردان: محمّدحسین آریا
دو مجسمه، یک معبد، یک باغ معلق، دو مقبره، و یک فانوس دریایی، مجموعهای از بناهای تاریخی بینظیر را تشکیل میدهند که به عجایب هفتگانهی دنیای باستان مشهورند. تقریباً هر بچه مدرسهای از وجود چنین آثاری آگاه است اما شاید عده معدودی بتوانند نام این آثار تاریخی را ذکر کنند و حتی عدهی کمتری ممکن است چیزی دربارهی آنها بدانند یا از چگونگی انتخابشان به عنوان عجایب هفتگانه مطلع باشند. مدتهاست که شش اثر از این مجموعه - برخی به دست طبیعت و بعضی به دست انسان - از میان رفته است. به هر حال امروزه برای ما دشوار است همان هیجانی را احساس کنیم که مردم اعصار باستان را شگفتی وامیداشته است.
تصویر1: محل عجایب هفتگانه در دنیای باستان و نام برخی از مکانهای مهم
ما به گذشته، به دنیایی سفر خواهیم کرد که در آن مشاهدهی این آثار بیننده را به حیرت فرو میبرد. تنها به این طریق ممکن است بفهمیم چرا این آثار استثنائی به مثابهی عجایب هفتگانهی دنیا انتخاب شدهاند. مؤخرهی کتاب نشان میدهد گهگاه شمار دیگری از بناهای دنیای باستان را به این فهرست هفتگانه افزودهاند، اما هیچ کدام از آنها مقبولیت عامه نیافتند؛ هر چند این افزودهها، مثل خود عجایب هفتگانه، از تنوع فرهنگها خبر میدهند و یادآور تمدن پویای انسانی هستند. در این مورد نکتهی شایان توجه این است که شاهکارهای امروزی هم روزگاری در آینده به آثاری در هم شکسته از دنیایی که اکنون ما در آن زندگی میکنیم بدل خواهند شد - عبرت گرفتن از عجایب هفتگانه عبرت گرفتن از همهی زمانهاست.
معمار اتریشی، یوهان فیشر فون ارلاخ (1) (1656-1723)، در زمرهی اولین کسانی بود که از روشهای پژوهش علمی برای مطالعهی بناهای باستانی استفاده کرد. او در سال 1721 در سرآغاز کتابش، تاریخ معماری، نوشت:
هدف اصلی مؤلف آن بوده است تا بر مهمترین این آثار تاریخی مشهور که زنگار زمان آنها را فرو پوشانده است نور بیشتری بیفکند... شاید خوانندگان بخواهند عجایب هفتگانه دنیا را آنچنان که در اینجا توصیف کردهایم با توصیفات دیگری که از آنها شده است مقایسه کنند، هر چند اگر توصیفاتی که از این آثار شده است چنین عجیب نبود شاید اینهمه شرح و تفسیر در مورد آنها نوشته نمیشد.
اکنون با گذشت دویست و پنجاه سال از نوشتهی ارلاخ میبینیم هنوز هم این عقیده به قوّت خود باقی است. امروزه فهرست عجایب هفتگانه: اهرام، باغهای معلق، مجسمهی زئوس در اولمپ، معبد آرتمیس، موسولئوم، کولوسوس در رودس، و فانوس دریایی اسکندریه، برای همیشه تثبیت شده است. حالا در دههی 1980، در مقایسه با زمان فون ارلاخ، اطلاعات بسیار بیشتری دربارهی این آثار تاریخی و سازندگانش در دست داریم. با این حال، هنوز هم به تهیهی گزارشی جامع دربارهی آنها نیازمندیم تا از طریق آن بتوانیم واقعیات را از تخیلات فریبندهی سالهای بعد از رنسانس تمیز دهیم.
تاکنون محل چهار تا از این آثار - بابل در عراق، اولمپ در یونان، هالیکارناسوس و افسوس (2) در ترکیه - به دست باستان شناسان حفاری شده است. اهرام جیزه را در مصر کاملاً کاویدهاند. اکنون قادریم نوشتههای باستانی بابلی و مصری را به خط میخی و هیروگلیفی بخوانیم و تفسیر کنیم. از این رو، میتوان گفت تاریخ این آثار بخوبی روشن شده است. دانش مفصل و تازهی ما از کلّ دنیای باستان چنان کامل شده است که حال میتوانیم تصویر واقعی عجایب هفتگانه را ترسیم کنیم. با این حال، هنوز هم وصف این عجایب با خیالپردازیهای دوران رنسانس آمیخته است، و در کتابهای درسی هم با همان ویژگیها درج میشود. ما برای مشاهدهی تصویر واقعی مورد نظر فون ارلاخ ناچاریم حجابی را که نیاکانمان بر این آثار کشیدهاند از میان برداریم تا بتوانیم، مثل ارلاخ، به اصول اساسی آنها پی ببریم. برای این کار باید مآخذ باستانی و نیز آثار مؤلفان و هنرمندان معاصر را که از این عجایب اطلاع کافی دارند دوباره تفسیر کنیم، و آثار جدیدی را که در سالهای اخیر از طریق حفاریهای باستان شناسی به دست آمده است بدقّت مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم.
نهاد آدمی را باید منشأ عجایب هفتگانه شمرد. آدمی همواره در پی کشف دنیای خود است و، علاوه بر شگفتیهای طبیعت، آثاری را تحسین میکند که به دست بشر بر منظر طبیعت تحمیل شده است. شاید انسان آگاهانه از خود نپرسد که آیا صِرف وجود بشری در آرزوی آن نیست تا کاری انجام دهد به عظمت همیشگی قلل کوههای پوشیده از برف، یا به قدرت خارقالعاده ضربات امواج دریا بر صخرههای ساحل به هنگام غرش باد توفنده؟ اما به یقین این پرسش در ضمیر ناخودآگاه او نهفته است. غرایز طبیعی سبب شده تا دریانوردان برای درنوردیدن اقیانوسها به تنهایی با عناصر ناموافق بستیزند و مغلوبشان کنند، و نیز کوهنوردان را واداشته است تا در شرایط بسیار دشوار بر سختترین قلهها دست یابند. همین انگیزه سبب میشود تا معماران و پیکرتراشان رؤیاهای خود را به گونهای تجسّم بخشند که قبلاً کسی آنها را نیازموده، و آثاری خلق کنند که نه نتها از عمر خودشان پایندهتر باشد، بلکه از عمر تمدنی هم که زمینهی خلق آنها را فراهم کرده است فراتر رود. بر سنگ مرمر سیاه مزار سرکریستوفر رِن (3) در سردابهی کلیسای جامع سنت پول چنین نقر کردهاند: « اگر به دنبال نشانهای از مزارش میگردید به اطراف خود بنگرید ».(4) شاهکار رِن سنگ مزارش بود. یادمان (5) هوراس، شاعر رومی، اشعار اوست که به قول خودش « در قیاس با برنز بیشتر میپاید ». طی قرون متمادی، چنین احساساتی بارها و بارها ابراز شده است. جستجو برای درهم شکستن محدودیتهای سخت و کشنده دقیقاً از تفکر انسان ریشه گرفته و او را واداشته است تا این هفت اثر عظیم را به نام عجایب هفتگانهی دنیا نامگذاری کند. امروزه توانایی انسان در مهار نیروهای طبیعی و قدرتش در تغییر دادن بنیادی محیط زیست تا حدی به غلبهی آدمی بر ضعف عمر کوتاه او شباهت پیدا کرده است. دیدن شاهکارهای معماری گذشته و حال طبعاً در آدمی احساس شگفتی و غرور برمیانگیزد.
این آثار را در بدو امر « عجایب » نمیگفتند، بلکه « دیدنیها » میگفتند - به سخن دیگر همانند دفترچههای راهنمای سیاحان امروزی که آکنده از شرح آثار مهیج است، دیدنیها را به زبان یونانی توماتا (6) به معنای عجایب نمیگفتند بلکه تِماتا (7) یعنی چیزهای دیدنی مینامیدند: رفته رفته که « دیدنیها » دنیا حیرت مردم را برانگیخت و در سخن مردم نام « عجایب » به خود گرفت، تماتا، یعنی دیدنیها، تغییر زبانی سادهای پیدا کرد و به صورت توماتا یا عجایب درآمد. با گذشت نسلهای متوالی، انسان به دستاورد نیاکان و معاصران خود توجه کرد و به مرور زمان فهرست یادبودهایی را که امروزه نام عجایب هفتگانه دنیا مشهورند تکمیل ساخت.
عدد هفت یا « هفتِ خوش یمن »، که مثل عدد سه تقسیم پذیر نیست، از قدیمالایام در تفکر دینی و سحر و جادو نقش مهمی بازی کرده است. عدد هفت منحصراً نه قابل تقسیم به عدد دیگری است و نه حاصل ضرب اعداد دیگر، عددی است بکر که فیثاغورس (8)، فیلسوف و ریاضیدان یونانی، و شاگردانش آن را به آتنه منسوب میدانستند. عدد هفت ایجاد محدودیت میکند، اما در ذات خود محدود نیست. شاید نکتهی مهمتر آن باشد که این عدد تساویی را نشان میدهد که تساوی دیگری بر او سبقت نمیگیرد. عدد بزرگتر از هفت انسان را به تقسیمبندی فرعی مجبور میکند و، در عین تشویق او، وادارش میکند تا اشیاء یک فهرست را به ترتیب اهمیت درجهبندی کند. عدد کوچکتر از هفت قطعاً موجب میشود تا اشیائی که ارزش یکسانی دارند کنار گذاشته شوند، و جر و بحثی را در انتخاب آثار و اشیاء برمیانگیزد که ممکن است هیچگاه حل نشود. فهرست عجایب هفتگانه در کنار هفتگانههای دیگری مثل « معاصی کبیره هفتگانه »(9)، « حکمای هفتگانه »(10)، « شمعدان هفت شاخهی معبد بیتالمقدس »(11) و « هفت دختر آسمانی اطلس »( ستارگان هفتگانه که یونانیان قدیم آنها را هفت ستارهی برج ثور یا ثریا مینامیدند ) جای میگیرد.
مردم اعصار و فرهنگهای گوناگون به اطراف خود نگریستند و بهترین یادمانهای دنیای خویش را برگزیدند. در این میان طبیعی است که در کنار شاهکارهای اصلی جدل ناپذیر، آثار دیگری را هم بنا به سلیقه خود برگزیده و در فهرست گنجانده باشند، که البته همهی برگزیدههای آنان مورد قبول همگان قرار نگرفته است. بنابراین، ضروری بود تا بار دیگر از میان آثار معتبر و منتخب فهرستی از یادمانهای اصیل و مهم و مورد قبول عامه تنظیم شود. آنچه امروزه به نام عجایب هفتگانه موسوم است تنها در سالهای رنسانس، یعنی سالهایی که از دید حکمایش اعصار گذشته و دنیای امپراتوری روم قدیم دورانی تحسینبرانگیز بود، تنظیم و قطعی شد. آنان در چنین دورهای توانستند با نگاهی منصفانه آثاری را برگزینند که حقیقتاً از جذابیت و زیبایی خاصی برخوردار بودند. مارتن وان هیمسکرک (12) (1498-1574)، نقاش هلندی، در رشتهای از حکاکیهایش تفکرات نسل معاصر خود را در مورد این آثار بزرگ به تصویر کشید و فهرستی تهیه کرد که ما اکنون آن را به نام یادمانهای عظیم با عجایب پذیرفتهایم. شاید به دلیل ترسیم همین نقاشیها بود که فهرست عجایب هفتگانه برای همیشه در ذهن مردم نقش بست. از این زمان به بعد، دانشمندانی مثل یوهان فیشر فون ارلاخ تک تک این آثار را به تفصیل از نظر علمی بررسی و موشکافی کردند. وان هیمسکرک و فون ارلاخ و معاصرانشان این آثار را به استناد شواهد موجود و باقی مانده در متون ادبی عهد باستان - از جمله آثار مورخان، سخنوران و شاعرانی که در طول قرون متمادی و عمر تمدنهای قدیمی به دنیای اطراف خود نگریسته و شگفتیها را انتخاب کرده بودند - ترسیم کردند. ما نیز به همین طریق میتوانیم به دنیای باستان بنگریم تا پی ببریم چگونه ذهنیت مردم در قبال عجایب هفتگانه رفته رفته شکل گرفت و شکوفا شد، تا آنجا که امروز تمام غربیها این آثار را پذیرفته و تصدیق کردهاند، و حتی کار بدانجا کشیده که عجایب هفتگانه به صورت مشخصهای از آگهیهای تبلیغاتی درآمده است.
موضوع تنظیم فهرست عجایب هفتگانه در اواسط سدهی پنجم قبل از میلاد در تاریخ هرودوت، که غالباً از وی به نام پدر تاریخ نام میبرند، شکل گرفت. هرودوت در سال 484 قبل از میلاد در شهر هالیکارناسوس ( بودروم (13) امروزی ) واقع در جنوب غربی ساحل ترکیه زاده شد. وی عمر خود را وقف توصیف برخورد دو تمدن بزرگ آن روزگار کرد. یکی از این دو تمدن متعلق به ایرانیان در شرق بود، که یک صد سال قبل از تولد هرودوت تمام مناطق آن محدوده از جمله زادگاه هرودوت را فتح کرده بودند. دیگری متعلق به یونانیان ساکن حوضه دریای اژه بود که بسیاری از آنان، مثل خود هرودوت، از اتباع پادشاه ایران به شمار میرفتند. یونانیان به فکر افتادند از تلاش ایرانیان برای بسط امپراتوریشان در جهت غرب جلوگیری کنند. یونانیان در سال 480 قبل از میلاد در نبرد بزرگ دریایی سالامین بر ایرانیان پیروز شدند، آنان توانستند ارتش ایران به رهبری خشیارشا، پادشاه بزرگ ایران، را به عقب برانند، اما زمانی موفق به انجام آن شدند که آتن به دست ایرانیان ویران شده بود. این شهر، همانند افسانهی ققنوس، بار دیگر به نحوی معجزهآسا از میان خاکستر سر برآورد، و ساختمانهای شگفت انگیز کنونی آکروپولیس درست بعد از همین ویرانی ساخته شد.
هرودوت، مانند بسیاری از معاصران خود، از دستاوردهای عظیم ایرانیان و تمدنهای بزرگ شرقی به حیرت افتاد. او بر اهمیت پیروزی یونانیان بر بزرگترین امپراتوری آن دوران در دنیا، امپراتوری ایران، واقف بود و بینش تازهای را که بر شکوفا شدن تمدن یونان تأثیر گذارد میشناخت. او بابل را معظمترین شهر میدانست و مجذوب فرهنگ مصریان شده بود. وی از میان تمام یادمانهایی که در تاریخ خود توصیف کرده بیشترین توجه را به اهرام معطوف ساخته است.
تصویر2 و 3: طرح تخیلی مارتن وان هیمسکرک از اهرام مصر در سدهی شانزدهم در مقایسه با طرح دقیقتر فیشرفون ارلاخ از همین اهرام در سال 1721.
تصویر 4 و 5: طرح جذاب وان هیمسکرک از موسولئوم در هالیکارناسوس در مقایسه با طرح معماری متوازن همین بنا توسط فون ارلاخ، نقاشی هیمسکرک چند مرتبه بازسازی شده و بحث دربارهی عناصری از این بنا هنوز ادامه دارد
حدود صد سال بعد از وفات هرودوت، فیلیپ دوم، در سال 359 قبل از میلاد، برتخت مقدونیه نشست. فیلیپ از مهارت نظامی خود برای اعمال نفوذ بر دولت - شهرهایی استفاده برد که بر کشور تقسیم شدهای حکومت میکردند که حال آن را یونان مینامیم. فیلیپ اندکی قبل از مرگش درسال 336 قبل از میلاد خود را رفته رفته آماده کرد تا برای آزاد کردن شهرهای یونانی از قید حکومت ایرانیان به آسیای صغیر لشکرکشی کند. اسکندر کبیر، فرزند و جانشین فیلیپ، همان رؤیاهای پدر را در سر میپروراند و میخواست دنیای یونانی را تحت زعامت مقدونیان متحد سازد. اسکندر ارتش خود را در سال 334 قبل از میلاد از هلسپونت، که اکنون ما آن را داردانل مینامیم، گذراند - داردانل تنگهای است که اروپا را از آسیا جدا میکند. این حادثه مسیر تاریخ را عوض کرد. اسکندر ابتدا شهرهای یونانی را آزاد ساخت و سپس تمام سرزمین امپراتوری ایران را تا هند درنوردید و خود را پادشاه آسیا نامید. موفقیت او دیدگاه یونانیان را دربارهی خودشان و تمدنشان تغییر داد. در این موقع یونانیان با آنچه شرق نامیده میشد پیوند خوردند و در اینجا دیدگاه جهانیتری از دستاوردهای انسان را مشاهده کردند. این حادثه نقطهی عطفی بین دنیای هلنیک و هلنیستیک (17) شد و تنها بعد از این پیوند بود که صفی از بناهای عظیم سر برآورد و عاقبت تعدادی از آنها به عنوان عجایب هفتگانه انتخاب شد.
یونانیان ساکن در دنیای جدیدی که به دست اسکندر کبیر ایجاد شد توانستند این دنیا را با دنیای گذشته مقایسه کنند. دو یادمانی که آنهمه هرودوت را مفتون ساخته بود، اهرام مصر و شهر بابل، در این دوران، همچنان بر معماری امپراتوری بسیار گستردهی مقدونی برتری داشتند. در شهر بابل، غیر از باغهای معلق و فریبندهی آن، دیوار عظیمی هم بر گرداگرد شهر وجود داشته است، از این رو تعجبی ندارد که نام هر دو را در فهرست اولیه بناهای جالب مشاهده میکنیم.
تصویر 6: بازسازی دیوارهای خارق العادهی بابل، طرح مارتن وان هیمسکرک که باغهای مطلق معلق در پس زمینهی تصویر، سمت راست، دیده میشود.
دو بنای آخری که همگان آنها را جزو عجایب هفتگانه پذیرفتند نشان میدهد که فهرست عجایب در چه تاریخی تنظیم شده است. اولین اثر از این دو بنا، کولوسوس، مجسمه عظیم هلیوس، خدای خورشید، است که در مداخل لنگرگاه جزیرهی رودس قرار داشته است. رودسیها این مجسمه را در سال 305 قبل از میلاد به نشانهی سپاسگزاری از خدا و به یاد کمک او به مردم این جزیره در پایداری موفقیتآمیزشان در برابر محاصرهی درازمدت رودس به دست لشکریان مقدونی بنا کردند. احتمال میرود این مجسمه مدتها پیش از سال 250 قبل از میلاد تکمیل شده باشد. آخرین بنای عجایب هفتگانه، اثری که تقریباً آن را هزار سال در فهرست عجایب نمیبینیم، فانوس دریایی (19) عظیم اسکندریه درمصر است که نام خود را در قلمرو یونان به تمام فانوسهای دریایی داده است. این بنا در زمان حکومت بطلمیوس دوم فیلادلفوس ( 284 - 246 قبل از میلاد ) ساخته شد. پدرش، بطلمیوس اول، بعد از مرگ اسکندر قلمرو پادشاهی مصر را از امپراطوری مقدونیه جدا کرد و حکومتی مستقل در آنجا به وجود آورد.
تصویر 7: یوهان فون ارلاخ و مارتن وان هیمسکرک هر دو در این مورد اتفاق نظر داشتند که کولوسوسِ رودس با پاهای گشاده در مدخل بندرگاه بنا شد، و شکسپیر نیز همین نظر را دارد. البته این موضوع بر معیار قالب سازی برنز در عصر باستان و از نظر فنی ناممکن بوده است.
به دیوارهای تسخیرناپذیر بابل خیره شدهام که ارّابهرانان میتوانند بر آن مسابقه دهند، و نیز به زئوس در سواحل آلفیوس (23) خیره ماندهام. من باغهای معلق و کولوسوسِ هلیوس، این کوههای بزرگ و مرتفع ساختهی بشر، و مقبرهی عظیم موسولوس را دیدهام؛ اما با دیدن خانهی مقدس آرتمیس که سر به ابرها میساید، دریافتم آنچه رؤیت کردهام در سایهاند، زیرا خورشید بیرون از اولمپ هیچگاه چیزی در حد خویش نمیبیند.
دیوارها و باغهای معلق بابل، اهرام مصر، مجسمهی زئوس در اولمپ، کولوسوس رودس، مقبرهی عظیم موسولئوم، و معبد آرتمیس در افسوس دقیقاً جزء آثاری هستند که ما امروز از آنها با نام عجایب هفتگانه یاد میکنیم؛ با مشاهدهی این آثار درمییابیم که فکر تدوین فهرستی از عجایب هفتگانه به دومین سدهی قبل از میلاد مربوط میشود.
پینوشتها:
1- Johann Fischer von Erlach.
2- Ephesos، یا افز، شهر قدیمی، بر کنارهی دریای اژه، در حدود 50 کیلومتری ازمیر، ترکیه.- م.
3- Sir Christopher Wren (1723-1632)، معمار انگلیسی، طرّاح و سازندهی کلیسای جامع سنت پول و بسیاری از ساختمانهای معروف لندن است.- م.
4- Si monumentum requiris, Ci rcumspice.
5- memorial.
6- thaumata.
7- theamata.
8- Pythagoras.
9- از نظر مسیحیان این گناهان عبارت است از: تکبر، شهوت، آز، حسد، شکمبارگی، خشم، و تنبلی.- م.
10- این عنوانها اغلب به زمامداران خردمند یونانی که برای احیاء و اجرای قوانین و بعضاً بسط علوم کوشیدهاند اطلاق میشده است و عبارتند از: طالس، سولون، بیاس، ییتاکوس، پریاندروس، خیلون و کلئوبولوس- م.
11- menorah.
12- Maerten Van Heemskerck.
13- Bodrum.
14- Minoan.
15- Mycenaen.
16- Erechtheion، معبدی از مرمر سیاه در آکروپولیس آتن.- م.
17- Hellenic، هلنیک به قوم یونانی اطلاق میشود؛ Hellenistic، هلنیستیک بیشتر به اقوام غیر یونانی گفته میشده که زبان و فرهنگ و تمدن یونان را پذیرفته و به عبارت دیگر یونانی مآب شدند.- م.
18- آرتمیس الاههای یونانی است که در امپراطوری روم به اسم دیانا موسوم شد.- م.
19- نویسندگان عرب بیشتر آن را منارةالبحر نامیدهاند.- م.
20- Callimachus of Cyrene.
21- Antipater.
22- Sidon.
23- Alphaeus.
کلیتن، پیتر؛ پرایس، مارتین؛ (1392)، عجایب هفتگانه در دنیای باستان، ترجمهی محمّدحسین آریا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}